عترافات ساده اما تکان دهنده یکی از چهل نفر ...

عترافات ساده اما تکان دهنده یکی از چهل نفر ...

اعترافات ساده اما تکان دهند یکی از چهل نفر

 

                     ما 40 نفر بودیم با یک اتوبوس که قول آن  را سر گروه ما از شهردارشهر ما گرفته بود قراربود از شهر مان به شهر توریستی وگردشگری که در جهان بی نظیر بود ومردم آنجا زندگی سعادتمندانه ای داشتند مهاجرت کنیم .

               اتوبوس لوکس ودرجه یک از شهرداری محل در اختیار ما قرار گرفت که برای خرید این اتوبوس کارگران زحمتکش درمعدن استخراج ذغال سنگ روزهای زیادی سخت و طاقت فرسا  کار کرده بودند وحتی چند نفراز کارگران بر اثر ریزش کوه جان خود را از دست داده بودند و بچه هایشان بی سرپرست بودند وبه چشم خودمان دیدیم وبا گوشهای خودمان می شنیدیم که چه ناله های جانکاهی می کردند و دچار چه مصائب و سختی هایی بودند و در حادثه ای دیگر برای ربودن این خودروکه مدرن و تک بود سارقانی مسلح وارد عمل شده بودند و فرزندان برخی  ازهمسایه های ما که نگهبان اتوبوس بودند به شهادت رسیده  بودند  وما خود شاهد ناله های  دردناک مادری بودیم که تنها پسر خود را در این راه تقدیم کرده بود وخودمان نیزبعد از اطلاع از شهادت هم محلی مان به شدت متأثر بودیم وزار زار گریه می کردیم چرا که او از بهترین جوانان شهر ما بود.

        قبل از حرکت رئیس شورای شهر گفت : با توجه به اینکه مسیر پر پیچ خم هست و ممکن است سارقانی مسلح در مسیر باشند  به نظروهمفکری شما نیاز داریم تا مشکلی پیش نیاید  واختیار تعیین راننده اتوبوس ویک نگهبان مسلح  را به شما می سپاریم  تا هم از مشورت شما بهره مند شده باشیم وهم دیگر اعتراضی نباشد وشما  به آن شهر رویایی وتوریستی که سعادت شما در آنجا نهفته است به سلامتی بروید واین سفر مهم  با راننده منتخب خود شما صورت گیرد واعتراضی در کارنباشد .

  ما دختروپسر 17 نفر از شهرک گلها بودیم  ،10نفر از شهرک آفتاب  و 13 نفر هم از شهرک یاس بودند .

   وقتی کاندید ها اعلام شد دیدم اتفاقا یکی ازمحله ما (شهرک گلها ) که اکثریت بودیم  کاندید رانندگی است ویکی از هم محلی های شهرک آفتاب  که ده سال است سابقه رانندگی داشت و فردی بود که هم تجربه رانندگی خوبی داشت وهم آدم با تقوایی بود ویک نفر دیگر که وقتی ما هم محلی خودمان را دیدیم دیگر در مورد او تحقیق نکردیم .

درمورد انتخاب نگهبان مسلح هم یکی  از هم محلی های افراد ساکن شهرک یاس که خدمت سربازی آمده بود با یک استواراز شهرک آفتاب که 15 سال سابقه خدمت در مناطق نا امن را داشت واز شهرک آفتاب بود کاندید نگهبانی اتوبوس بودند.

      اعضای گروه ها با هم مشورت کردند  وگفتند  با ید همه به هم محلی خودمان رأی بدهیم تا در طول مسیر هرجا خواستیم توقف کنیم وهرجا خواستیم حرکت کنیم وآذوقه سفر در اختیار ما باشد حتما وقتی راننده از ما باشد ،کمک راننده وشاگرد هم از خودمان خواهد بود وهم حقوقی از این بابت عاید ما خواهد شد وهم همه چیز دست خودمان خواهد بود .

            رای گیری انجام شد و کاندید ما رای آورد وراننده شد واز طرف دیگر هم محلی شهرک یاسی ها هم رای آورد وبعنوان نگهبان اتوبوس آمد چون از محله ما کسی کاندید نگهبانی نبود ما در انتخاب نگهبان شرکت نکرده بودیم ودر مورد فرد سیاه پوست هم چون سیاه پوست بود هیچ تحقیقی نکردیم  وخوشحال خندان حرکت کردیم .

   البته حق با کاندیدا های دیگر بود ولی ما نه تحقیق کردیم ونه فکر کردیم وتأسب بی جای ما بود که حرف آخر را می زد .

              متاسفانه در بین راه حدوا 30 کیلومتر هم نرفته بودیم متوجه شدیم راننده بیشتر حواسش به تماشای دختر خانمها هست که آرایش غلیظی داشتند و می گفتند و می خندیدند که در همین اوضاع و احوال  اتوبوس ما از پشت به خودروی سواری که در جلوی اتوبوس ما در حرکت بود  برخورد کرد وسرنشینان خودرو سواری  دچار وضعیت بحرانی شدند وبه بیمارستان اعزام شدند وما ناچارا وثیقه جور کردیم و از تمام نفوذ خود استفاده کردیم تا غرورما لکه دار نشود ورانندگی به دیگری منتقل نشود ومجددا برای رسیدن به شهر رویائی حرکت کردیم .

         متاسفانه وقتی به مناطق کوهستانی و جنگلی رسیدیم وساعت یازده شب  بود وهمه ارتباطات قطع بود و آنتن نداشتیم در اولین پیچ اتوبوس سقوط کرد وخیلی از همراهان ما وراننده کشته شدند وبرخی معلول و چون هوا تاریک شده بود وما در جنگل بودیم که این حادثه رقم خورد ونگهبان زنده بود و سالم ، ولی وقتی این شرایط را دید در سمت دیگر جاده ایستاد و با اولین ماشین عبوری صحنه را ترک کرد چون هیچ تقوا وتعهدی نداشت وبرخی جنازه ها  تا نزدیک صبح که نیروی های امدادگر آمدند حیوانات جنگل خوردند وهمه دچار خسارات وبحران  شدیم .                               

        نزدیک صبح بود که خودروهای امدادی رسیدند وهمه افراد سالم ومجروحان وفوت شدگان را به شهرمان بازگرداندند ،خانواده های ما و قربانیان به قاضی شهر علیه شورای شهروشهردار شکایت کردند وشورای شهربه قاضی  گفتند ما و شهردارمنتخب خود شاکیان هستیم وراننده نیز منتخب خود سر نشینان بوده است  وبا این اوصاف قاضی شورای شهر وشهردار را تبرئه نمود وحتی مسئولیت از دست رفتن اتوبوس نیز متوجه ما بود چون در انتخاب خودمان دقت نکرده بودیم .

    البته  حق با قاضی و شورای  شهر وشهردار بود  چون انتخاب خودمان بود ومسئولیتی متوجه شهرداری نبود ،ما می توانستیم راننده با تجربه وفرد با تقوایی که در بین کاندیدها بود  انتخاب    می کردیم واین بلا سر ما نمی آمد ،چون بعد که فکر کردیم متوجه شدیم انتخاب ما دقیقا بر اساس تأسب قومی محلی بوده است  وفردی که انتخاب کرده بودیم نه تقوای لازم را داشت تا حواسش فقط به رانندگی باشد ونه تجربه چندانی داشت تا در پیچ وخم مسیر بتواند اتوبوس را کنترل کند ولی جز تأسب در شهر ما چیزی دیگر تعیین کننده نبود واین دقیقا بر خلاف آموزه های دینی مان بود در حالیکه ما خودمان را آدمهای دینداری می پنداشتیم .

 به هرحال در دادگاه محکوم شدیم وملک ما که  برای ضمانت راننده گذاشته بودیم به دلیل فوت راننده مصادره شد وبه سرنشینان خودرو سواری از محل فروش ملک ما خسارت پرداخت شد وبه شهر رویائی که آروزیمان بود هم نرسیدیم .

          درحالیکه قطع نخاع شده بودم در گوشه تنهایی این حدیث از پیامبر (ص) به ذهنم آمد که  فرموده بود : یکساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادات است ، به راستی اگر ما تحقیق وتفکر        می کردیم  تصمیم درستی می گرفتیم واعمالمان را با دستورات خداوند تطبیق می دادیم این بلاها سرما وهمنوعان نمی آمد وسفر خوشی در پیش روی ما بود .

قران را می خواندم وبه این آیه از قران رسیدم  :وآنچه از رنج و مصائب به شما می رسد همه از دست اعمال زشت خود شماست در صورتیکه خدا بسیاری از اعمال بد را عفو   می کند ،خدا به هیچ کس ستم نخواهد کرد ولی مردم خود در خویش ستم می کنند. (انفال آیه 46)

                تازه فهمیدم خیلی از سالهای عمرم بر باد فنا رفته وخودم نابودشدم وبا بی اعتنایی به دستورات اسلام بهترین اتوبوس مردم شهر ما نابود شد وتعداد زیادی خانواده ها عزا دار شدند من در گوشه ای  افتاده ام ،علی رغم اینکه گوهر نابی  چون پیامبر (ص) را داشته ایم  وکتاب خدا قران دراختیارمان بوده ،اما نه به سخنان نورانی پیامبراسلام  توجه داشته ایم ونه به قران که اگر دقیقه ای فکر کرده وعمل کرده  بودیم دچار این مصیبت وخسارات نمی شدیم .

وهنوز در اول مصیبت ها هستم ودر دادگاه قیامت نیز یقینا همه ما که در این انتخابات نقش داشتیم محاکمه می شویم . من در گوشه تنهایی وحال که از دست و پا افتاده بودم چند آیه ازقران را هر روز مطالعه می کردم وبه فهم جدیدی دست پیدا می کردم وبه این آیه رسیدم .
يا أَيُّهَا النّاسُ إِنّا خَلَقناكُم مِن ذَكَرٍ وَأُنثىٰ وَجَعَلناكُم شُعوبًا وَقَبائِلَ لِتَعارَفوا ۚ إِنَّ أَكرَمَكُم عِندَ اللَّهِ أَتقاكُم ۚ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ﴿۱۳﴾ (سوره مبارکه حجرات آیه ۱۳)

برای فهم بیشتر به تفسیر قران مراجعه کردم ودر تفسیر اینگونه معنی وتفسیر شده بود .
ای مردم! ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و شما را تیره‌ها و قبیله‌ها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ (اینها ملاک امتیاز نیست،) گرامی‌ترین شما نزد خداوند با تقواترین شماست؛ خداوند دانا و آگاه است!

       در حـديـثـى خواندم  : روزى پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مكه براى مردم خطبه خـوانـد و فـرمـود: (اى مردم ! خداوند از شما ننگ جاهليت و تفاخر به پدران و نياكان را زدود، مردم دو گروه بـيـش نـيـسـتند: نيكوكار و با تقوا و ارزشمند نزد خدا، و يا بدكار و شقاوتمند و پست در پـيشگاه حق ، همه مردم فرزند آدمند، و خداوند آدم را از خاك آفريده ، چنانكه مى گويد: اى مـردم ! مـا شـمـا را از يـك مـرد و زن آفـريـديم ، و شما را تيره ها و قبيله ها قرار داديم تا شـنـاخـتـه شـويد، از همه گراميتر نزد خداوند كسى است كه از همه پرهيزگارتر باشد، خداوند دانا و آگاه است .

      در كـتـاب (آداب النـفوس ) طبرى آمده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در اثناء ايام تشريق (روزهاى 11 و 12 و 13 ذى الحجه است ) در سرزمين (منى ) در حالى كه بر شترى سوار بود رو به سوى مردم كرد و فرمود:

 (اى مردم بدانيد! خداى شما يكى است و پدرتان يكى ، نه عرب بر عجم برترى دارد و نـه عـجـم بـر عـرب ، نه سياهپوست بر گندمگون و نه گندمگون بر سياهپوست مگر به تـقـوا، آيا من دستور الهى را ابلاغ كردم ؟ همه گفتند: آرى ! فرمود: اين سخن را حاضران به غائبان برسانند)!.

و نـيـز در حـديـث ديـگـرى در جمله هائى كوتاه و پرمعنى از آنحضرت آمده است : ان الله لا ينظر الى احسابكم ، و لا الى انسابكم ، و لا الى اجسامكم ، و لا الى اموالكم ، و لكن ينظر الى قلوبكم ، فمن كان له قلب صالح تحنن الله عليه ، و انما انتم بنو آدم و احبكم اليه اتقاكم : (خداوند به وضع خانوادگى و نسب شما نگاه نمى كند، و نه به اجسام شما، و نه به اموالتان ، ولى نگاه به دلهاى شما مى كند، كسى كه قلب صالحى دارد، خدا به او لطـف و محبت مى كند، شما همگى فرزندان آدميد، و محبوبترين شما نزد خدا باتقواترين شما است .

         ولى برای من عـجـيـب بود كه با اين تعليمات وسيع و غنى و پربار هنوز در ميان مسلمانان كسانى (مانند گروه خودمان )روى مـسـاءله نـژاد و خون و زبان تكيه   مى كنند، و حتى وحدت آن را بر اخوت اسلامى ، و وحدت دينى مقدم مى شمرند،  و با اينكه از اين رهگذر ضربه هاى سختى بر آنان وارد شده گوئى نمى خواهند بيدار شوند، و به حكم اسلام باز گردند!.

اسـلام بـا (عصبيت جاهليت ) در هر شكل و صورت مبارزه كرده است ، تا مسلمانان جهان را از هـر نـژاد و قـوم و قبيله زير پرچم واحدى جمع آورى كند، نه پرچم قوميت و نژاد، و نه پرچم غير آن ، چرا كه اسلام هرگز اين ديدگاههاى تنگ و محدود را نمى پذيرد، و همه را مـوهـوم و بـى اسـاس مـى شمرد حتى در حديثى آمده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) در مورد عصبيت جاهليت فرمود: دعوها فانها منتنه !: (آن را رها كنيد كه چيز متعفنى است )!.

امـا چـرا ايـن تـفـكـر مـتـعـفـن هـنوز مورد علاقه گروه زيادى است كه خود را ظاهرا مسلمان مى شمرند و دم از قرآن و اخوت اسلامى مى زنند؟ جای تعجب وخسارت سنگین است همانگونه که هستی ما بر باد رفت .

ايـن سـخـن را بـا حـديثى از پيامبر گرامى اسلام (صلى الله عليه و آله ) پايان                           مى دهيم آنـجـا كـه فـرمود: (هـمـه شما فرزندان آدميد، و آدم از خاك آفريده شده ، از تفاخر به پدران بپرهيزيد، و گرنه نزد خدا از حشراتى كه در كثافات غوطه ورند پست تر خواهيد بود)!. سپردن مسئولیت در جامعه اسلامی  اهمیتش بیش از آن است که با قومیت گرایی وتعصب پیوند بخورد .

ولی متاسفانه  ما با قومیت گرایی وتأسب در حق خودمان ستم کردیم والان که فکر می کنم متوجه میشوم خیلی ها مانند ما در حق خود ستم می کنند بدون اینکه ذره ای فکر کنند .

روزها همچنان می گذشت روزی درمطالعه قران به اینجا رسیدم که خداوند فرموده بود :

– شما مسلمانان نه هرگز در کاردین سستی کنید ونه اندوهناک شوید زیرا بلندترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان ثابت قدم باشید. آل عمران :139

وآنوقت بود که فهمیدم اگر ایمان داشتیم وعمل می کردیم در انتخاب راننده اتوبوس که سرمایه شهر ما بود وراننده ای که حفظ سلامت چهل نفر را به او سپرده بودیم اول تحقیق می کردیم اگر تقوا و تجربه داشت انتخاب می کردیم ولی ما علی رغم اینکه مدعی مسلمان بودن هستیم از دستورات حکیمانه اسلام غافل شدیم ودنیا وآخرت خود را جهنم کردیم به دست خودمان .

معنی لغوی اسلام سالم شدن ورهایی یافتن از آفات است ودر حقیقت کسی که اسلام را پذیرفت وبه آن عمل کرد از آفات رهایی می یابد وسعادت دنیا وآخرت را به دست                 می آورد ولی ما اسلام را قبول کردیم اما از گوهرنابی که در اختیار داریم بهره چندانی نبردیم تا اینگونه گرفتار شدیم .

پیامبر (ص) فرموده است یک ساعت تفکر بهتر از هفتاد سال عبادت است اما ضمن اینکه عبادت امری لازم و واجب است اگر ما فقط چند دقیقه فکر کرده بودیم در انتخاب راننده ونگهبان دقت می کردیم یقنا وضعیت ما خیلی فرق می کرد.

الان با تمام وجود معنی این آیه از قران راکه می فرماید :                                                                خداوند هرگز اوضاع قومی را تغییر نمی دهد تا اینکه خود آنان آنچه  را که دارند تغییر دهند » (رعد 11)

را درک می کنم اما چه سود ؟   نه شهردار مقصر بود ونه شورای شهر ؛ اگر ما به دستور اسلام توجه می کردیم راننده مناسب انتخاب می کردیم  خودرو به دره سقوط نمی کرد واگر دخترخانمها دستورات اسلام در مورد چگونگی حضور در انزار عمومی  رعایت می کردند  وحواس راننده پرت نبود سر نشینان خودرو سواری کشته نمی شدند (چون کارشناس راهنمایی و رانندگی علت آن حادثه را عدم توجه به جلو توسط راننده اتوبوس اعلام کرده بود )وسرانجام خودشان نیز در حادثه سقوط به دره کشته نمی شدند چرا که سقوط به دره علاوه بر کم تجربه بودن راننده به جمع نبودن حواس راننده وبی تقوایی او نیز مرتبط بود.

اکنون در اعماق وجود خود باور دارم بی تقوائی عامل همه بدبختی هاست اما چه سود که دنیا مان را نابود کردیم ود آخرت نیز پاسخگوی خانواده همه قربانیان باشیم ..



|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
نویسنده : احسان محــمدی
تاریخ : دو شنبه 4 ارديبهشت 1396
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: